آبان 92
سلام به خوشگل طلای خودم
عاشق تولد و کیک تولد هستی .روزا تو خونه آهنگ تولدت مبارک و می خونی و واسه خودت حال میکنی .
شخصیت خیالیت "اقا دکتر"هستش باهاش بازی میکنی ، صحبت میکنی .توی حرفات یه اسمی ازش هست :اقا دتر بریم بازی کنیم، ... (دکتر و بدون ک تلفظ میکنی )
همونطور که قبلا هم گفتم از وقتی از پستونک گرفتیمت بد می خوابی به قول بابا به 2 ماهگیت برگشتی و باید تو ماشین اینقدر راه ببریمت تا خوابت ببره. روزها بیشتر دوست داری نقاشی بکشی ورنگ چین بازی کنی و خوشبختانه وقتی بازی مون تموم میشه تا بهت میگم شادن حالا باید اسباب بازیها رو جمع کنیم وخونه رو مرتب کنیم فوری میگی باشه و خیلی خوب بهم کمک میکنی تا جمع وجور کنیم.شبها هم تا تا قصه نی نی و هاپو و اقا گرگه رو نشنوی نمیخوابی.
این روزها خیلی دلبری میکنی رابه را میای بوسم میکنی و میگی خیلی دوستت دارم و خستگی کل روز و از تنم در میاری. موقع غذا هر چی روی میز هست و میریزی تو ظرف غذات و بازی میکنی هیچی نمیخوری،بعد از اینکه غذامون تموم میشه یه ظرف دیگه غذا برات میارم و به بهانه های مختلف به خوردت میدم .به خاطر این بد خوریهات هم یه کم دچار یبوست شدی وخیلی هم اذیت میشی.
یه روز که داشتی با غذات بازی میکردی بهت گفتم بذار من غذا دهنت کنم گفتی : نه شما زحمت نکشین!! با محدثه خیلی جور هستی وقتی میگیم اسم خاله هات چیه غیر از 3 تا خالت اسم "نسه " رو هم میاری:چرا بهش میگی نسه : الله اعلم !!
به شمردن خیلی علاقه داری و مداد رنگیهات ،7کوتوله ،عروسکها و...رو میشمری . تا 13 بلدی بشمری.
هر بار بریم سوپر باید حتما تخم مرغ شانسی برداری کمدت پر شده از شانسی های کوچولو البته خیلی هم تکراری توش هست .مثلا تعداد شترهات به 4 تا رسیده فکر کنم همینطوری پیش بری یه کاروان شتر رو جهیزیه ت بدیم (هر بار هم میری برداری با ناراحتی میپرسی :مامان شتر توشه ؟)
این کلمه ها رو خیلی بامزه تلفظ میکنی :
ماکارنگی (ماکارونی )
ننه کوبک (مهد کودک )