شادنشادن، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

شادن ، دردونهء خونه

14 / 2 / 90

1390/4/24 16:56
نویسنده : مامان
325 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی و  بابایی بعد از یه ماه دوری همدیگه رو دیدن.

 

بابا مرخصی گرفت و اومد مشهد بابایی دلش برا وروجک هم تنگ شده بود هر روز که زنگ میزد حال کوچولوی عزیزمون رو هم می پرسید

می خواستم با بابایی برگردم تهران ، اخه میدونی عسلم داریم خونه رو عوض می کنیم هفته دیگه اسباب کشی دارم ولی دایی جان و مرضیه خانم (دکتر مهاجری) منع کردن چون فسقلی مامان یه کم پایین بود بخاطر همین راه رفتن برام سخت بود . اینطوری شد که من دیگه نتونستم برای اسباب کشی خونه جدیدمون باشم و بابا و مامان بزرگ و مهدی جون زحمتشو کشیدن دستشون درد نکنه.وقتی برگردیم تهران، وارد خونه جدیدمون میشیم.

روزها رو می گذروندیم من و شما و مامان جون البته خاله ناهید هم اکثر روزا می اومد خونه مامان جون تا تنها نباشم.  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)