شادنشادن، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

شادن ، دردونهء خونه

شادن شیرین

1391/2/23 12:53
نویسنده : مامان
807 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شیرین عسل من

توی این پست می خوام 2 اتفاق  رو برات بنویسم

2شب پیش که برده بودم بخوابونمت،داشتم بهت شیر میدادم .یکم خوردی (از اون جایی که 2-3 هفتست خیلی کم شیر و غذا می خوری ) دیگه نخوردی و شیشه رو ازم گرفتی و توی حالتی که دراز کشیده بودی با شیشت بازی میکردی که یهو در شیشه باز شد و حدود 100 سی سی شیر همه ریخت روی صورتت دوتامون خیلی ترسیده بودیم ، فوری بلندت کردم که یه موقع خدانکرده شیرا نرفته باشه توی گلوت که خوشبختانه اینطور نشده بود اما صورت و مژه ها و موهات پر از شیر شده بود قیافت خیلی خنده دار شده بود زدم زیر خنده ، تو هم با من می خندیدی اون شب با هم خیلی خندیدیم فدات بشم خوردنی من

                                  

یه تشک برات انداختم و دور تا دورش رو بالشت چیدم تا کاملا  ایمن باشه.خیلی دوست داری میری دستت رو میگیری به بالشتا و بلند میشی و خودت رو یهو به عقب پرت میکنی و میندازی روی تشک،کیف می کنی و میخندی.قربونت بشم دیشب اینقدر این کارو تکرار کردی و خندیدی و مارو خندوندی تا بالاخره خسته شدی و خوابت برد .خدایا این لحظه های قشنگ رو ازمون نگیر .

راستی جمعه پارک ساعی رفته بودیم چندتا از عکسا رو میذارم ادامه مطلب

 

 

سلام شیرین عسل من

توی این پست می خوام 2 اتفاق  رو برات بنویسم

2شب پیش که برده بودم بخوابونمت،داشتم بهت شیر میدادم .یکم خوردی (از اون جایی که 2-3 هفتست خیلی کم شیر و غذا می خوری ) دیگه نخوردی و شیشه رو ازم گرفتی و توی حالتی که دراز کشیده بودی با شیشت بازی میکردی که یهو در شیشه باز شد و حدود 100 سی سی شیر همه ریخت روی صورتت دوتامون خیلی ترسیده بودیم ، فوری بلندت کردم که یه موقع خدانکرده شیرا نرفته باشه توی گلوت که خوشبختانه اینطور نشده بود اما صورت و مژه ها و موهات پر از شیر شده بود قیافت خیلی خنده دار شده بود زدم زیر خنده ، تو هم با من می خندیدی اون شب با هم خیلی خندیدیم فدات بشم خوردنی من

                                  

یه تشک برات انداختم و دور تا دورش رو بالشت چیدم تا کاملا  ایمن باشه.خیلی دوست داری میری دستت رو میگیری به باشتا و بلند میشی و خودت رو یهو به عقب پرت میکنی و میندازی روی تشک،کیف می کنی و میخندی.قربونت بشم دیشب اینقدر این کارو تکرار کردی و خندیدی و مارو خندوندی تا بالاخره خسته شدی و خوابت برد .خدایا این لحظه های قشنگ رو ازمون نگیر .

راستی جمعه پارک ساعی رفته بودیم

 

 

 

 

توی صندلی ماشینت

 

 

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ملینا
26 اردیبهشت 91 13:13
سلام شادن عزیز چه عجب ما شمارو زیارت کردیم .چقدر هم ناز شدی عزیزم .می بوسمت
مرسده .مهرناز. ملینا
14 آذر 91 16:18
شادن جون
دلمون برات تنگ شده بود عکسای خوشگلتو دیدیم و خیلی خوشحال شدیم مخصوصا ملینا که خیلی خوشش اومد .
شادن جون تو و مامانتو از راه دور میبوسیم.بای بای:-


واااااااااااای عزیزای من خیلی دوستتون دارم فداتون مرسی گلهای قشنگم