در آستانه 1 سالگی

سلام مامانی عسلی آبنباتی

دیگه خیلی خیلی خوردنی و خواستنی شدی ملوسک من

امروز 22 رمضان سال 1433 ست و تو پارسال همین روز بدنیا اومدی  وای چه روزی بووووود.حالا حسمو روز تولد واقعیت واست مینویسم.

عزیز دلم دیروز برا اولین بار یه قدم ونیم راه رفتی .من و بابا اینقدر هیجانزده شده بودیم  تند تند تشویقت می کردیم .

پاتوقت توی تراسه .دوست داری همش بری اونجا و بازی کنی. یه بار که تو تراس بودی دیدم تند تند داری با خودت حرف میزنی (ا د ب دد ...جیگگگگگگگگگگرتو) اومدم نگاه کردم دیدم یه مورچه روی دستته و تو هم هیجانزده شده بودی و باهاش بازی می کردی البته بماند که آخر نابودش کردی و چیزی از طفلی نموند .

چند روز پیش هم یه کبوتر اومده بود تو تراس فوری آوردمت و از پشت پنجره بهت نشون دادم .ایندفعه خیلی بیشتر ذوق کردی و همش به کبوتره اشاره میکردی و حرف میزدی.هلااااااااااااااکتم خوشگل خانوم

عاشق کشوی کفشها و پاپوشات هستی .اگه یه روز ببینم بیشتر از 3-4 دقیقه توی اتاقت دووم آوردی ، می فهمم که رفتی سر کشوی کفشات و داری بهم میریزیشون.

تا صدای یخ ساز و میشنوی بدو بدو 4 دست و پا میکنی و میای کنار یخچال و با یه حالت ملتمسانه (عین پیشی ها )نگاه می کنی تا بهت یخ بدیم ، یخو از این دست به اون دست می کنی  بعد میذاری دهنت و اینقدر تو دهنت می چرخونیش تا آب شه.

عاشق صدای شلپ شلپ دستات روی زمینم وقتی از خواب بیدار میشی 4 دست میکنی از اتاق میای بیرون .میمیییییییییییرم برات

توی خوراکی ها عاشق ماکارونی با ماست هستی.

دوستت دارمممممممممممممممممممممم عروسکم