شادنشادن، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

شادن ، دردونهء خونه

اولین تکون 14 / 1 / 90

1390/4/24 16:54
نویسنده : مامان
291 بازدید
اشتراک گذاری

تعطیلات تموم شد و همه رفتن خیلی دوران خوبی بود. بابایی هم امروز میره تهران البته تنها،چون مامان هنوز اونقدری حالش خوب نیست .

میدونی عزیزم این دوری برای مامان و بابا خیلی سخته اما برای سلامتی مسافر کوچولومون باید تحمل کنیم.niniweblog.com

من موندم و عسلم و مامان جون ، شب شام خوردیم و دراز کشیدم تا بابا برسه و بهش زنگ بزنم وبعد بخوابم ساعت 23:25 بود که احساس کردم یه چیزی سمت چپ دلم تکون خورد اول جدی نگرفتم بعد به خودم اومدم که نکنه عسل طلم باشه که تکون خورده،niniweblog.com به مامان جون گفتم گفت:اره احتمال داره دیگه وقتشه تکون بخوره.

فوری زنگ زدم به بابا رسیده بود تهران و بهش گفتم اونم خبلی خوشحال شد ولی حیف نبود پیشم که این خوشحالی رو با هم جشن بگیریم.

niniweblog.com

انگار خدا می خواست بعد از اینکه اینهمه دور و برم شلوغ بوده دیگه تنها نباشم و حالا با تکونهای وروجکم مشغول باشم

خدایا ازت ممنونم که هیچوقت منو تنها نذاشتی.niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)