شادنشادن، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

شادن ، دردونهء خونه

تاریخ زایمان

1390/5/3 17:07
نویسنده : مامان
627 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشکل مامان ، سلام عسل مامان

امروز خیلی تکون میخوری.هر بار احساس میکنم که میخواد تکونات شروع بشه فوری دستمو میذارم رو شکمم تا تمامشونو حس کنم سعی میکنم حتی 1 دونشم از دستم در نره،اخه حس خوبی بهم میده . اما خدا نکنه 1 ساعت بگذره و هیچ تکون نخوری مثل دیشب : به بابا گفتم الان یه ساعت شده تکون نمیخوره !niniweblog.com بابا نگران شد و فوری رفت هندونه اورد خوردم بعد از یه ربع شروع کردی به وول وول کردن واز این طرف به اون طرف رفتن niniweblog.comو مامان و بابا رو خوشحال کردی. خودمونیم ها بابا هم وارد شده.

niniweblog.com

راستی دختر مامان ،  دیروز رفته بودم دکتر . بعد از اینکه صدای قلب قشنگتو شنیدم دکتر گفت که خانوم طلای مامان ریزه باید این یه ماه باقیمونده رو فقط استراحت کنی و به پهلوی چپ بخوابی تا بچه رشد کنه. تازه گفت خود منم یه کیلو وزن کم کردم و بخاطر اینکه شرایط زایمان طبیعی رو نداشتم (پاهای نی نیم پایینه)  واسه ١ شهریور بهم وقت سزارین داد.

اخه دختر قشنگم، مامانی اینقدر به فکر شماست

niniweblog.com

یه موقع ها اصلا میل به خوردن چیزی ندارم اما به زور بابا و فقط بخاطر شما میخورم پس چرا رشد نمیکنی تا مامان وبابا خوشحال بشن؟!مامان قول میده تو این یه ماه حسابی به خودش برسه شما هم قول بده حسابی رشد کنی.

niniweblog.com

الان که دارم این پست رو واست میذارم از آبریزش بینی دارم میمیرم،

niniweblog.com

تازه صبح هم یه خرده گلوم درد میکرد. برای مامانی دعا کن تا کارش  به دارو دوا نکشه . مرسی مامان

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامی اویسا
28 مرداد 90 16:20
اميدوارم نينيت سالم به دنيا بياد و خوش قدم باشه عزيزم.....به ما هم سر بزنين خوشحال ميشيم
مامان نفس طلایی
28 مرداد 90 16:30
سلام ممنونم بهم سر زدید هوراااااا دارین به نی نی تون نزدیکتر میشین خوش بحالتون
مامی پرهام (معصومه)
28 مرداد 90 16:39
سلام دوست جونم به امید خدا دیگه همه چی تموم شد و خیلی خیلی زود نی نیتو بغلت می گیریو یه بادی تو غبغبت می اندازی که این نینیه منه و برای اوردنش چه سختیهایی رو تحمل نکردم امیدوارم جفتتون سالم و سرحال باشید همیشه و همه جا مواظب خودت باش