آبان 90
سلام پرنسس من
روز اول ابان که 2 ماهت تموم شد من وبابا بردیمت بهداشت تا واکسنهای 2 ماهگیت رو بزنی الهی بمیرم اینقدر گریه کردی که اشکت در اومد . بابا من و شما رو خونه طیبه خانوم گذاشت تا اگه یه موقع خدا نکرده تب شدید کردی تنها نباشیم ، اما خدا رو شکر درجه حرارت بدنت از 4/37 بالاتر نرفت فقط تا 2 روز نق نق میکردی.
چهارم آبان رفتیم مشهد نامزدی عمو محمود و عمو مجتبی و اسما جون. بعد از یه سال عروسی نرفتن خیلی خوش گذشت همه اذعان داشتن که پاقدم مبارک دختر قشنگ ما بوده که 2 تا عموهاش با هم نامزد کردن . الهی قربون دخترم برم که اینقدر خوش قدمی .
خوش قدم بودنت از اونجا به من و بابا ثابت شد که تا پا توی دل مامان گذاشتی خونمون رو عوض کردیم و چند وقت بعد از به دنیا اومدنت ماشینمون رو عوض کردیم .
16 آبان : به دستهات خیره میشی و همش بهشون نگاه می کنی.
26 ابان : دستهات رو به سمت عروسکت ( بزغاله که خیلی دوستش داری ) میاری و لمس می کنی وسعی می کنی بگیریش.
سه یاور همیشگی :بزغاله - شادن - ملینا
30 آبان : دیگه گردنت رو کامل سفت میگیری .
شست دست راستت رو پیدا کردی و میکنی توی دهنت و یه ملچ و ملوچی راه میندازی . به خاطر اینکه شست خور نشی با کمال بی میلی و اینکه اصلا دوست نداشتم پستونکی بشی از امروز بهت پستونک دادم ، البته سعی میکنم کم و فقط وقتی می خواهی بخوابی بهت بدم.
اینجا پستونک دهنت بود خودت کم کم خوابت برد ، غنچه مامان
الهی قربونت بشم که خودت خوابیدی
از خوت صدا در میاری ، باهات که حرف میزنم یه چیزی میگی مثل " اینگا " من و بابا دلمون غش و ضعف میره وقتی "اینگا" میگی الهی فدات بشم عسل مامی.
28 آبان : نی نی پارتی خونه هامون خان رفتیم که خیلی خوش گذشت.
شادن و دوستان در جهت عقربه های ساعت:
پرنسس ها *
شادن-فریمهر-آروشا-شاینا-سوفیا-سارینا-وانیا-یاسمین-آرام
شازده ها *
هامون - طاها-رادين-آبتین -سهيل -شايان -برديا -پرهام -( پرنسس آرام )-امیر مهدی - مانی -برسام- نريمان