اولین مروارید
سلام مخمل مامان
بالاخره دندونت که اینقدر منتظرش بودیم یه ذره نیش زد
امروز بعد از ظهر من توی آشپز خونه بودم که یهو بابا با جیغ گفت: سمیه ! دندونش در اومده ه ه ه ه . اومدم دیدم بعععععععععععععععععععله الهی فدای دندونت بشم که اندازه سر سوزنه
(پیشین پائین سمت راست)
دیروز با بابا بردیمت بهداشت واکسنت رو زدیم الهی بمیرم بازم گریه کردی ولی خدا رو شکر تا شب تب نکردی ولی برای احتیاط توی اتاق خودمون خوابوندمت که بیشتر مواظبت باشم ساعت 2 نصف شب که بیدار شدم استامینوفن وشیر بدم بهت، دیدم داغی تب سنج گذاشتم 7/38درجه بود یه خرده ترسیدم فوری بابا رو بیدار کردم و پاشویه کردیمت و دستمال خنک روی پیشونیت میذاشتیم تا تبت بیاد پایین، تا ساعت 3:30 که دوباره تب سنج گذاشتم 1/37 بود و خیالمون راحت شد و خوابیدیم .