شادن در کیش
سلام و صد سلام به شادن عزیزم
من و بابا بالاخره بعد کلی کلانجار رفتن با خودمون که کجا بریم ونریم آخر تصمیم گرفتیم بریم کیش . اول قرار بود بریم دبی ، بعد شد مالزی، اما دیدیم 8-9 ساعت توی هواپیما بودن برا شما دختر گلم سخته ، دیگه این شد که ببریمت کیش تا هم آفتاب بخوری هم خودمون بعد یک سال دلی از عزا درآریم.(١١-١٣ اسفند )
وقتی برا اولین بار چشمت به دریا افتاد انگار فهمیدی یه چیز جدیده ، اصلا چشم از دریا بر نمیداشتی هر چی صدات میکردیم عروسک تکون میدادیم ، اصلا جواب نمیداد فقط خیره شده بودی به دریا.
برا اولین بار بود که وقتی بیرون میبردیمت روت باز بود و همه جا رو می تونستی ببینی اینقدر ذوق داشتی که اطرافو میبینی همش دست و پا میزدی. قول میدم زمستون که تموم بشه همش ببرمت بیرون . چیزی تا بهار نمونده دخترم ، کمتر از 15 روز دیگه.
چون باد زیاد بود و دریا هم طوفانی بود، هم نشد زیاد کنار دریا عکس بگیریم ، هم نشد سوار کشتی بشیم.
خلاصه که خیلی خوش گذشت از چیزی که فکر می کردم کمتر اذیت کردی . مثل یه بچه خوب وقتی بیرون بودیم توی کالسکه خوابت میبرد ،اما روز آخر توی هواپیما جبران کردی ، تا سوار شدیم زدی زیر گریه البته بد خواب شده بودی و هوا هم توی هواپیما گرم بود . همه یه راه حل پیشنهاد میدادن : یکی می گفت گوشش گرفته – مهماندار آب اورد بهت بدم اما هیچی فایده نداشت تا اینکه اینقدر گریه کردی تا بالاخره سر شونم خوابت برد :بمیرم الهی دوستت دارم عروسکم.