1 / 1 / 90 شروع خوب یا...
ان شاا... سال دیگه پیشمونی و با هم سال جدید رو جشن میگیریم
همه حاضر شده بودیم بریم خونه خاله جان که من دوباره لکه دیدم رفتم توی اتاق و زدم زیر گریه ،خیلی دلم گرفت فکر کردم دیگه...... بابایی اومد پیشم اونم خیلی ناراحت بود گفت استراحت کنی خوب میشی . خاله ناهید اومد ببینه چرا نمی رم، جریانو فهمید .همه از بیرون اومدن توی خونه بالا سرم و من همینطور اشک می ریختم همه یه جورایی ناراحت شدن ولی میگفتن گریه نکن طبیعیه . مامان جون گفت زنگ بزن به دکترت. از بس صدام پشت تلفن میلرزید دکتر گفت فورا برو یه لورازپام بخور و کامل استراحت کن و شیاف پروژسترون بذار اگه بازم لکه دیدی به من زنگ بزن .
دیگه هیچی دیگه، دلم خیلی درد میکرد اصلا نمیتونستم راه برم و کارم شد فقط و فقط استراحت کردن و تکون نخوردن ، فقط به خاطر کوچولوی مامان که سالم بمونه. از امام رضا که تو خاک مبارکش بودیم فقط ارزوی سلامتیت رو داشتم.