شادنشادن، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

شادن ، دردونهء خونه

نخستین تجربه حضور در کلاس

سلام سلام دخترک قشنگم ،دخترک عزیزتر از جونم این روزا که پائیز  شروع شده و همه جا حال و هوای مدرسه  و درسو لباسای اتو کشیده ست من و بابا هم تصمیم گرفتیم دخترمون رو کلاسهای مخصوص کوچولوها (بازی ، رشد و خلاقیت )ثبت نام کنیم 16/7/91 اولین روز کلاست بود تا وارد شدیم 7-8 تا کوچولوی نانازی مثل خودت با ماماناشون توی کلاس بودن و یه مربی (المیرا جون ) که انرژیش به تمام مامانا هیجان داده بود چه برسه به نی نی ها مربیت اول اسم نی نی ها رو صدا زد و با هم آشنا شدید (البته با دست و جیغ و هورا و خوشامد گویی)،بعد هم که شعر و و هم آوازی و لگو بازی وتاب و سرسره و استخر توپ و آخر هم برگردوندن  تکه های لگو سر جاشون توی سطل. ...
18 مهر 1391

13 ماهگی (شهریور 91 )

یه سلام  پر از بووووووس به دردونم توی این پست میخوام کارهای جدید بعد از تولدت رو بنویسم : اول از همه اینکه دیگه کامل راه میری و علاقه داری دور میز جلو مبلی بچرخی، گاهی اوقات 5- 6 دور  دورش بی دلیل میچرخی. فدات شم من. غیر از صدای ببیی و کلاغ ، زنبورهم یاد گرفتی   (- شادن زنبور میگه؟   - شادن: ززززی ی ی ) بلدی چشمها و موها و دندونات رونشون بدی ماشاالله. نانای کردنت خیلی خیلی پیشرفت کرده تا یه اهنگ میشنوی فوری دستات میرن بالا و می چرخونیشون و کمرتو عقب جلو می کنی وقتی میریم بیرون فقط می خوای راه بری و اجازه نمیدی دستت و بگیریم . توی پارک هم دوست داری بعد از اینکه از سرسر...
6 مهر 1391

تولد یک سالگی

سلام شادن جووووون الهی مامانی فدات بشه دوباره تولدت مبارک از خدا میخوام همیشه سالم و خوشبخت باشی و زندگیمون رو شیرین و شیرین تر کنی. بالاخره تولد دردونم و برگزار کردیم : تولد گل و پروانه کارت دعوت   تاج پرنسس شادن بقیه عکسها در ادامه مطلب         سلام شادن جووووون الهی مامانی فدات بشه دوباره تولدت مبارک از خدا میخوام همیشه سالم و خوشبخت باشی و زندگیمون رو شیرین و شیرین تر کنی. بالاخره تولد دردونم و برگزار کردیم : تولد گل و پروانه . تاج پرنسس شادن اینم کیک که...
9 شهريور 1391

راه رفتن شادن کوچولو

سلام دلبندکم دخترک عزیزم راه رفتنت مبارک دیگه کاملا راه میری و یه ذوقی هم می کنی که یه کار جدید یاد گرفتی .اصلا هم دوست نداری بشینی .اصلا فکر نمی کردم حالا حالاها راه بیفتی خیلی سورپرایزمون کردی عزیز دلم.دقیقا 2-3 روز بعد از یک سالگیت راه افتادی ای بلا طلای من. یه کار جدید دیگه هم اینکه : وقتی میگیم کلاغه میگه ؟ میگی : گار گار (البته یه چیزی بین غ و گ ) ...
2 شهريور 1391

یک سالگیت مبارک

سلام عزیز دلم سلام فرشه آسمونیمون سلام ستاره زندگییمون                 الان که دارم این مطلب و واست میذارم دقیقا 10 دقیقه تا ا ساله شدنت مونده خدایا نمیدونم چطور باید برای این 1 سال ازت تشکر کنم فقط همین که خدایا خیلی خیلی خیلی خیلی شکرت دیشب برا اولین بار خودت بدون کمک ایستادی خیلی هم دوست داری راه بری ، انگشت اشاره مون و میگیری توی دستای کوچیکت و راه میریدی . انشاا... تولد یک سالیت رو جمعه سوم شهریور میگیریم  یه مااااااااااااا چ بزرگ برا دختر یک ساله م   ...
1 شهريور 1391

در آستانه 1 سالگی

سلام مامانی عسلی آبنباتی دیگه خیلی خیلی خوردنی و خواستنی شدی ملوسک من امروز 22 رمضان سال 1433 ست و تو پارسال همین روز بدنیا اومدی  وای چه روزی بووووود.حالا حسمو روز تولد واقعیت واست مینویسم. عزیز دلم دیروز برا اولین بار یه قدم ونیم راه رفتی .من و بابا اینقدر هیجانزده شده بودیم  تند تند تشویقت می کردیم . پاتوقت توی تراسه .دوست داری همش بری اونجا و بازی کنی. یه بار که تو تراس بودی دیدم تند تند داری با خودت حرف میزنی (ا د ب دد ...جیگگگگگگگگگگرتو) اومدم نگاه کردم دیدم یه مورچه روی دستته و تو هم هیجانزده شده بودی و باهاش بازی می کردی البته بماند که آخر نابودش کردی و چیزی از طفلی نموند . چند روز پیش هم...
21 مرداد 1391

شمال و پارتی

سلام دختر گلللللللم آخر هفته گذشته (یعنی 2 هفته گذشته ) رفتیم شمال و به خاله زری اینا که اونجا بودن ملحق شدیم این دومین بار بود که دریای شمال رو میدیدی ، البته زیاد خوشت نیومدچون تا به اب نزدیکت میکردیم نق میزدی .فقط یه چیز جالب: بعد از ظهر که رفته بودیم کنار ساحل توی بغلم بودی و نق نق می کردی احساس کردم خواب داری یه کم تکونت دادم و خوابت برد (اتفاق بسیار نادر که به این راحتی بخوابی ) و دیگه اینکه ساعت 5 که خوابیدی تا 8 تکون نخوردی !!!! این اتفاق هم خیلی عجیب بود که 3 ساعت پشت سر هم بخوابی . فکر کنم صدای موج دریا بهت ارامش داده  بود و تخت خوابیدی .من و بابا هم از این فرصت استفاده کردیم و یه جت اسکی کرایه کردیم و زدیم به دریا ...
8 مرداد 1391