سرسره
سلام سلام دخمل ناناز مامانی ، شیطون بلا ، طلا طلا بعد از 2 هفته غیبت و رفتن به شهر مامان و بابا برگشتیم.چند روز قبل اینکه بریم واست سرسره خریدیم که خیلی خوشت اومد و خیلی باهاش سرگرم بودی .وقتی برگشتیم خواب بودی صبح که از خواب بیدار شدی اومدی توی هال و چشمت به سرسره افتاد اینقدر هیجان زده شده بودی همش به سرسره اشاره میکردی و میخندیدی و به سرعت خودتو رسوندی به پله هاش و سر خوردی .عروسکهاتو میذاری سر بخورن دیگه خلاصه هر چی دم دستت باشه سر میدی کنترل tv ،گوشی موبایل . هم...
نویسنده :
مامان
16:19